بسته ی فرهنگی
این شعررا هفته ی پیش در جشن شکرانه ی کارکنان سازمان فرهنگی هنری شهرداری که با حضور شهردار تهران و کلی رییس و مدیر و معاون و غیره ! در برج میلاد ترتیب داده شده بود خواندم . ظاهرا بعضی از دوستان خوششان آمده است و در کامنت ها ی خصوصی خواستار انتشار آن شده اند . توضیحا عرض کنم همسر یکی از دوستان قهر رفته بود خانه ی پدرش و کارشان داشت به جدایی می کشید ..این شعر زبان حال آن دوست است و حالا با هم آشتی کرده اند...
همسر مهربان من باز آ
تا بخندیم و قس علی هذا...!
خانه بی تو اگرچه بی شام است
همه جا ساکت است وآرام است
دوری چانه ی تو را دیده
تلفن هم گرفته خوابیده
تو بلایی شبیه رایا نه
بی بلا هم مباد این خانه
گرنیایی به سینه ی دیوار
می زنم عکس های مسئله دار