امین شیرزادی از شاعران خوب کرمانشاهی است .اورا در دوران دانشجویی در دانشگاه اصفهان یافتم .شورو شیدایی عجیب اوو اشتیاق وافر او به شعرهای بی ارزش  من در ان سال ها ( 67 تا 72) موجب شد که میان من و او یک دوستی برادروار شکل بگیرد و آن دوستی تا هنوز هم ادامه دارد و تا باد چنین باد.

تلاش او در عرصه ی شعر که آن روزها تازه لب به آن گشوده بود وصف ناشدنی بود .به گونه ای که طی یکی دو سال به یکی از غزل پردازان موفق تبدیل شد.یکی دوروز پیش طی تماسی تلفنی این شعر زیبارا برایم خواند که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم .شعر زیبای امین را به خوانندگان باذوق و فهیم سنگچین تقدیم می کنم :

 

دزدانه نگاه می کنم

چمدان قدیمی مادربزرگ را

لباس های تمیزی که هربار

اتوشان می کند

عطر می زند

و قاب عکس عمورا دستمال می کشد

و می گوید :

" این ها بوی بهشت می دهند "

و پدرم

یک جفت کفش دارد

که همیشه تمیز است

و نو مانده است

یک بار مادرم می گفت :

" این ها کفش های عروسی باباست "

بابا دیگر کفش نمی خرد

من ناراحت می شوم

وقتی می بینم بعضی ها می گویند:

" بیچاره ! "

درست است که بابای من نمی تواند کفش بخرد

یعنی می تواند بخرد

به خاطر پولش که نیست

سال هاست پاهای بابا

یک صندلی چرخدار است

ومن پاها و زانوی بابا را ندیده ام

به جز در آلبوم قدیمی اش

می گوید

آن ها را فرستاده است

تادربهشت برایش جا بگیرند

حالا بعضی ها می گویند :

" چه حیف شده است بیچاره "

من گریه می کنم چون بابای من بیچاره نیست

بیچاره آنها که فکر می کنند

بابا بیچاره است

*

همین فردا

لباس های عمو

که بوی بهشت می دهند

و کفش های بابا را

که هیچ وقت نمی پوشد

به هم کلاسی هایم نشان می دهم

تا باورکنند

کسی در بهشت برای ما جا گرفته است .

 

 **                                                                                   

 

یازدهم خردادماه همایش یک روزه ی سیر غزل بعد از انقلاب از سوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد برگزار شد .در این همایش چند مقاله و سخنرانی علمی و ارزشمند در خصوص آسیب شناسی غزل ارائه شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت .دکتر محمدرضا روزبه دکتر عبدالرضا مدرس زاده و دکترسید علی ابن الرسول و خسرو احتشامی از جمله ارائه دهندگان این مقالات بودند. جالب است هنگامی که سخنرانان قصد داشتند نمونه هایی از غزل دهه هشتاد که نام های رنگارنگی هم یدک می کشد ارائه دهند با خنده ی حضار مواجه شدند...نمونه ها و اسامی بماند .

 استادان محمدعلی بهمنی و خسرو احتشامی هم دوشاعر دیگر این همایش بودند که غزل خواندند.

 

 **

 

کتابخانه ی سنگچین

اقای عباس محمدی شاعر جوان و دوست داشتنی لطف کرده اند مجموعه غزل های همسر سفرکرده شان زنده یاد سرکار خانم نجمه زارع را برای من فرستاده اند .ضمن سپاس از ایشان این مجموعه معرفی می شود :

  

نام کتاب : عشق قابیل  است

مجموعه شعر زنده یاد نجمه زارع

ناشر : انتشارات فرهنگ مردم (اصفهان)

چاپ اول : ۱۳۸۵

شمارگان : ۳۰۰۰نسخه

قیمت : ۱۰۰۰تومان

این مجموعه چهل و یک غزل از زنده یاد نجمه زارع را در خود جای داده است .زبان منحصربه فرد کشف و شهودهای تازه و پرهیز از در غلطیدن به زبان های غیر فخیم  و ناشاعرانه مد شده در غزل شاعران جوان

از ویژگی های غزل های این کتاب است .نجمه زارع خوش درخشید زود ولی خاموش شد.غزلی ازاین کتاب را بخوانید :

بعید نیست سرم را غزل به باد دهد

و آبروی مرا در محل به باد دهد

بعید نیست و بگذار هرچه می خواهد

قبیله ام به دروغ و دغل به باد دهد

زبان سرخ و سرسبز و چند نقطه ...، مرا

دو صد کنایه و ضرب المثل به باد دهد

قفس چه دوره ی سختی ست ، می روم هرچند

مرا جسارت این راه حل به باد دهد

...

چقدر نقشه کشیدم برای زندگی ام

بعید نیست که آن را اجل به باد دهد ....

 **

سه کلیک

کلیک اول       ( ارسال smsرایگان )

کلیک دوم      ( سایتی برای خرید نرم افزارو...)

کلیک سوم      ( وبلاگ زیبا و پرمحتوای محمد کاظم کاظمی )

 

 

 

جرقه ها

سلام دوستان

 

فضای وبلاگ نویسی به جز تعداد معدودی وبلاگ نویس نما !! می تواند فضایی برای تضارب آرا و رد و بدل کردن تجربیات و اندوخته ها باشد .این پدیده ی نوین دنیای آی تی حداقل طی چند سال اخیر توانسته بسیاری از چهره های گمنام را کشف و به جامعه ی ادبی معرفی کند.دسترسی به اخبار کنگره ها و جشنواره ها و تازه های کتاب را بسیار راحت کرده و یافتن دوستانی که سال ها در آن سوی مرزها دوراز دسترس بوده اند را میسر کرده است .متاسفانه در پست قبلی چند نفر از عزیزان بی نام و نشان ضمن به کاربردن الفاظ زشت این فضای سالم را سعی کردند چونان رو ح و روان خویش بیالایند.بنده ضمن اظهار تاسف برای این عزیزان که سعی دارند یک مشاجره ی ادبی را به منازعه ای چاله میدانی تبدیل کنند از خوانندگان عزیز سنگچین به خاطر رویت این الفاظ  که  بیشتر زیبنده ی نویسندگان ان مطالب " دام ایدیهم" است  به شخصه عذر می خواهم و سعی خواهم کرد از گذاشتن کامنت دروبلاگ هایی که  تاب شنیدن نقد را ندارند  ومواجه شدن با  طرفداران ایشان که فضای وبلاگ نویسی را با یکی از دروازه های معروف اشتباه گرفته اند تا اطلاع ثانوی بپرهیزم ...واین دوستان مودب رانیز بر نیاشوبم ...ازاین به بعد این گونه کامنت ها ی بی نام و نشان و موهن برای نمایش تایید نخواهند شد .

*

مقدمات چاپ دوم مجموعه " نه ترنجی نه اناری " فراهم شده و تا چند ماه دیگر چاپ دوم این کتاب با کاغذ و جلدی متفاوت به بازار کتاب عرضه خواهد شد .تعداد محدودی از این کتاب در سایت کتاب جمعه موجود است .دوستان می توانند برای خرید اینترنتی کتا ب به سایت آدینه بوک مراجعه فرمایند.

 

چند جرقه

این شعرهای کوتاه را اخیرا نوشته ام ...از این که جسارتا نام این نوشته های خام را شعر گذاشته ام از شاعران توانای سپید سرا پوزش می طلبم .

 

گل های محمدی در باغچه باز شده اند

چقدر بوی صلوات می آید.

 

*

 

آفتابگردان ها خواب مانده اند

هوا ابری است.

 

*

 

این بالا چقدر آدم ها کوچکند

آن بالا ما چگونه ایم ؟؟

 

*

 

قطار عمررا بدرقه می کند کاج

-این سوزن بان پیر-

 

*

 

چارده سال است می خندی در این قاب

چقدرجوان مانده ای

چارده سال است می گریم براین قاب

چقدر پیر شده ام .

 

کتابخانه ی سنگچین

 

دوست شاعر و عزیز نادیده من اقای علیرضا نوری لطف کرده اند و شعرهای خودشان را که به صورت دست نویس در جزوه ای کوچک منتشر کرده اند از طریق یکی از دوستان به دست من رسانده اند.گاه شاعری دوراز هیاهو در خلوت خود آثاری می آفریند که فقط اهل فن میزان توانایی او را در می یابند.این جزوه که دراین ایام همدم تنهایی ها و دلتنگی های من بوده است " خرده ریزهایی برای یک روز تعطیل"  نام دارد.ضمن تشکر از سرکار خانم ترنج ( دختر مرحوم تیمورترنج) که این مجموعه زیبا را به دست من رساندند یکی دو شعر ازاین مجموعه را با هم مرور می کنیم :

 

 

 

 

مادر

آب می پاشد پشت سر یاکریم ها

گربه کز می کندگوشه ی حیاط

و می اندیشد به بچه هایش

که بد جوری

به یاکریم ها عادت کرده اند.

**

تهران

دنیای قشنگی است

پراز

     لاله

       ملت

        آزادی .

**

شیر آب

درانتظاردستی که بچرخاندش

قاب عکس

درالتهاب دستی که بگرداندش

تلفن

نگران کابل هایی که در حاشیه باد خوابیده اند

وهرسه

تشنه ی صدای زنی

که از آن سمت خط بگوید

               دارم بر می گردم

**

قبول کنید

ماازنسل سیزده به درهاییم

چشمان تان را کف دست بگیرید

آبی که ازوضوی پیغمبران خیابان می چکد

کفاف چند کربلا را می دهد.

 

سه کلیک

 

کلیک اول   ( تاجی در فضای لایتناهی )

 

کلیک دوم   (کاپوچینوی ترانزیستوری ! )

 

کلیک سوم  ( امادگی برای جام جهانی )