زابل
همین طور که نشسته ای
به زن جوانت فکر کن
که مجبور است از فردا
مقابل چشم سربازها
بچه ات را شیر بدهد در راهروهای دادسرا
همین طور که نشسته ای پشت این تویوتا
به سندهای ازدواجی فکر کن
که سال هاست در صندوقخانه های خانه ی پدری
شب را صبح می کنند
همین طور که نشسته ای پشت این تویوتای نمره ی زابل
به پدر پیرت فکرکن
که عصرهای پنجشنبه باید به خانه برگردد
با سینی خرمای دست نخورده
و گلاب پاش پر.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت توسط سعید بیابانکی
|