اطلاع ثانوی !

چهارم مهرماه 1388 دقیقا برابر است با روز تولد من ! نام این روز را اطلاع ثانوی گذاشته ام تا به قولم که در پست قبلی داده بودم عمل کرده باشم .من در این روز 41 ساله می شوم . و از این بابت خوشحالم چون دارم به سنی نزدیک می شوم که بیشتر شاعران از آن رد نشده اند یعنی 48 سالگی ! ای 48 سالگی قبل از تو هرچه رفت در اندوهی از جهالت رفت ....

از فاصله ی آن پست تا این پست اتفاقات ناگواری افتاده است که یاد آوری آن ها هم ملال آور است .این که علت به روز نشدن سنگچین چه بود  سه دلیل عمده دارد . دلیل سومش این که : زیاد حوصله ی نوشتن نداشتم همین ! که چه بسا سکوت سرشار از ناگفته هاست ..

من و جریان

برنامه ی زنده ی جریان را شاید شما دیده باشید .برنامه ای که قبل از انتخابات از شبکه یک پخش می شد ( که آن روزگاران یاد باد). شاید این برنامه نخستین برنامه ای بود که به صورت زنده قصد آن داشت طنز سیاسی را تجربه کند .وقتی پیشنهاد نگارش و اجرای این بخش به من پیشنهاد شد کلی تعجب کردم .که من در طنز منثور سیاسی نه دستی دارم نه قوتی .به هرحال تاثیر همان 8 قسمت طنز و البته قالب متفاوت و آیتم هایی منتقدانه  که خیلی هوشمندانه و حرفه ای طراحی و تدوین شده بود به قدری بود که برنامه دیگر اجازه پخش نیابد!

سنگچین و کتاب فصل

در گیرو دار التهابات بعد از انتخابات خبر انتخاب " سنگچین " به عنوان منتخب هشتمین دوره کتاب فصل زیاد برایم خوشایند نبود .خبر این موفقیت در زیر دست و پای خبرهای بزرگتر و مهم تر آن روزها له و لورده شد ! به هرحال از جناب آقای مهدی علمی مدیر محترم انتشارات علم که " سنگچین " را منتشر کرده اند ممنون .به زودی چاپ سوم "سنگچین" با طرح جلدی متفاوت به بازار عرضه خواهد شد .

ممنوع الورود یا ممنوع الخروج ؟

بیست روز از انتخابات گذشته بود که مطابق معمول شنبه شب ها خودروی صداوسیما دم در منزل ما ترمز کرد و من برای حضور در برنامه ی شبستانه که هر شب از ساعت 12 تا 2 بامداد به صورت زنده از رادیو فرهنگ پخش می شود راهی جام جم شدم .دم در جام جم متوجه شدم که نام من به عنوان ممنوع الورود به سازمان محترم صدا وسیما در لیست سبز قرار گرفته است ... همان وقت به خانه برگشتم و خدارا شکر کردم که از صدا وسیما ممنوع الخروج نشده ام ! ظاهرا مصاحبه من با روزنامه " کلمه سبز" ( رحمت الله علیها) که قبل از انتخابات چاپ شده بود جرم من بوده است . بعد ها تازه فهمیدم چه مدیریت پیچیده ا ی دارد صدا و سیما . یک بخش برایت ماشین می فرستد و بخش دیگر از ورودت جلوگیری میکند !


کانون ادبی زمستان

این را برای چندمین بار می نویسم که جلسات شعر خوانی و نقد شعر کانون زمستان عصرهای شنبه در فرهنگسرای رازی واقع د رمیدان قزوین در سالن کنفرانس ساختمان اداری برگزار می شود .من و محمد سعید میرزایی اداره کننده ی  جلسه هستیم .قدم همه ی دوستان شاعر و علاقمند سر چشم .این کانون علاوه بر شعر خوانی و نقد شعر برنامه های نقد کتاب – کارگاه فیلمنامه نویسی – کارگاه ترانه – کارگاه طنز – هندسه کلمات – مثنوی خوانی و برنامه های دیگر را هم با حضور دیگر دوستان شاعر و هنرمند به صورت هفتگی برگزار می کند .

 
من و جوا د شمقدری


ظاهرا شعر طنزی که من در جلسه دیدار شاعران با رهبر انقلاب خونده ام همه جا به نام " جواد شمقدری " مشهور شده است ... این هم هنر شعر است که یک نام در حاشیه را به متن بکشد و اورا بیش از آن چه هست بر سر زبان ها بچرخاند . شمقدری فقط یکی از قافیه های این شعر بود که ظاهرا ظرفیت بالایی هم برای قافیه شدن داشت  !  نسخه ی کامل این شعر در دفترشعرم موجود است . نسخه ی  قابل قرائت آن را هم در حضور رهبر انقلاب خواندم و نسخه ی قابل پخش هم که 3 بیت بود صداو سیما زحمت پخش آن را کشید! سعی می کنم نسخه ی کامل این شعر را به زودی در سنگچین منتشر کنم .

 
ما فحش خورمان ملس است !

 
در پایان این را هم اضافه کنم که ما سال هاست فحش خورمان ملس است . دوستان بی نام و نشان به جای آن که در سایت ها و وبلاگ های دیگر مارا مورد عنایت قرار دهند می توانند از امروز این کار شریف را در سنگچین به ثمر برسانند .