سه سال با سنگچین

 

بست و یکم تیرماه سنگچین سه ساله می شود.طی مدت این سه سال سنگچین توانست علی رغم کم کاری های نویسنده آن مخاطبان و بازدید کنندگان جدی و اهل دل پیدا کند.برخی از نوشته ها و شعرهای آن به جراید و مطبوعات و صدا و سیما راه پیدا کرد و در یکی دو نشریه ادبی هم در خصوص سنگچین مطالبی قلمی شد .بسیاری از شاعران ارجمند لطف کرده و کتا ب های ارزشمندشان را جهت معرفی در سنگچین برای بنده ارسال کردندو با ایمیل و تلفن خواهان روزآمد تر شدن پست های سنگچین شدند.

 سنگچین طی این سه سال از هجوم هکرها هم مصون نماند .یک بار در همان ماه های اول توسط خود پرشین بلاگ فیلترو مسدود شد!  و دلیل آن هم اشاره به مصائب شیرین من در پاییز سال 1378 بود .یک بار هم همین یکی دوماه پیش مورد حمله هکرها واقع شد که ضمن تغییر کلمه عبور  کلیه پست های ان حذف شد و قالب آن نیز به کلی تغییر کرد.مدیریت محترم بلاگفا هم به چند ایمیل من در این خصوص پاسخ نداد.

 سنگچین دراین سه سال کمک کرد بسیاری از دوستان قدیمی از دوستان زمان دانشجویی در دانشگاه اصفهان تا دوستان هم خدمتی در زمان سربازی و دوستان شاعری که به هر دلیل از انها بی خبر بودم  را بیابم .دوستانی که بعضا خارج از کشور مشغول کاریا تحصیل هستند.از جمله  محسن افشارچی –سعید مجاهدی –غزال عطار-محسن زائر حیدری –زهرا محسنی –داوود توکلی –علیرضا حامی –محمد شریف سعیدی –محمد الامین –حمید کاموسی و...

برخی هم تلاش کردند تا با پنهان شدن پس پشت نام های مستعار فضای این وبلاگ را مسموم کنند...به هرحال هرچه که بود گذشت .سه سال گذشت.

 سنگچین ضمن سپاس از همه ی بازدید کنندگان محترم شمارا به مطالعه پست ویژه سه سالگی خود دعوت می کند.

 

گزیده ای از گفتگوهای من با خبر گزاری ها

 

 

درخصوص ترانه با خبرگزاری مهر

 

درخصوص شعر جوان با خبرگزاری فارس

 

مختصری در سایت انجمن شاعران ایران

 

گفتگو با خبرگزاری آینده روشن

 

گفتگو با ایسنا در خصوص غزل روایی

 

درخصوص شعر بهمنی با ایسنا

 

مطلبی کوتاه در ایسنا

 

گفتگو با خبرگزاری قرآنی ایکنا

 

* 

یکی از مطالبی که بسیار مورد توجه دوستان و بازدید کنندگان محترم واقع شد نوشته ی شبه انشایی بود با عنوان " فواید سفر به تاجیکستان را بنویسید" که درواقع سفرنامه من بود به تاجیکستان که سال گذشته در همین ایام انجام شد. .این نخستین تجربه ی من دراین خصوص بود و تا به حال طنز منثور را تجربه نکرده بودم .مطلب فوق را درلینک مربوط مطالعه فرمایید.

 

 این هم لینک شعر یخچال آب سرد  بنا به تقاضای مکرر دوستان و این که در این هوای گرم بسیار می چسبد یک یا حسین بر حسین....

 

*

 تیرماه برای من یادآور خاطره ای تلخ است .عروج مادرم که بهترین مشوق و نخستین شنونده ی شعرهای من بود درهمین تیر ماه پنج سال پیش اتفاق افتاد .با رفتن او من یک پشتوانه ی عمیق و فهیم را از دست دادم .او سواد نداشت ولی شعر را بسیار خوب درک می کرد .بسیاری از شاعران خوب روزگارما که به خانه ی ما رفت و آمد داشتند اورا مادر خود می پنداشتند.... مادرم در حالی رفت که سه ماه بود درفراق پدرم سیاه پوش بود  ...چارپاره زیر در همان ایام تلخ متولد شد :

 

 

ساعت پنج

 

ساعت یک : حیات خلوت و گرم

زندگی روی بند آویزان

بوی پیراهن پدر دلتنگ

خسته از هرم یک عرق ریزان

 

ساعت دو : حیات سرد و شلوغ

دل میان اتاق در تب و تاب

زندگی قطره قطره آویزان

چشم ها رو به تاق در تب و تاب

 

ساعت سه : حیات بر لب بام

زندگی قطره قطره مویه کنان

ساعت چار: چادری تنها

روی بند لباس سرگردان

 

بوی کافور بود و خاکستان

ترمه بود و گلاب بود و ترنج

ساعت تلخ حافظ و قرآن

عصر جمعه درست ساعت پنج ...

 

 

کتابخانه ی سنگچین

 

استاد محمد مستقیمی ( راهی ) اولین استاد جدی من در شعر بود .کسی که بسیاری از داشته ها ی من درشعرازاوست .راهی در اوایل اشنایی من با او بیشتر غزل کار می کرد .زبان محکم و حماسی او در غزل بی نظیر بود .ولی کم کم علاقه ی او به شعر آزاد بیشتر شد و در این عرصه نیز اثار ارزشمندی خلق کرده است .بسیاری از شاعران اصفهان هم نسلان من و نسل های بعدی دانش اموختگان منش و اطلاعات جامع او در شعر هستند.ذیلا مجموعه شعر ایشان که اخیرا به دست من رسیده است معرفی می شود:

 

 

نام کتاب : آن آویشن غریب

سروده : محمد مستقیمی (راهی)

ناشر : نوشته -اصفهان ۲۲۲۶۴۴۵

شمارگان : ۱۵۰۰

قیمت : ۸۵۰ تومان

تعداد صفحات : ۹۰

چاپ اول : ۱۳۸۲

 

کتاب مجموع ۲۵ شعر آزاد از استاد محمد مستقیمی (راهی) را در خود جای داده است .زبان فاخر توجه به فرهنگ اصیل ایرانی و کشف و شهودهای شگفت انگیز از ویژگی های کتاب است .دوشعرازاین کتاب را  با نام های دیش و ابیانه بخوانید :

 

دیش

 

دیروز

از اسمان باران بارید

  در کرت ها جداجدا

     گندم رویید

دیروز

   داس ها حاصل خیش را درودند

      که در انبار دیده بودند

دیروز آسیاب به نوبت بود

    و بوی تنور

  تا گرسنگی خانه می رفت

امروز

از اسمان گندم بارید

   بر بام ها پیوسته پیوسته

     خرمن رویید

امروز

   تشت ها حاصل خیشی را بردند

     که هرگز ندیده بودند

امروز

      اب ها از اسیاب افتاد

     و گرسنگی

       تا بوی هر تنور می رفت .

 

ابیانه

 

دامن چین دار دخترک

   در شیب کوچه کوتاه شد

     کوتاه تر

        کوتاه تر

و چارقد گل گلی اش را

     باد هرزه ربود

   کوچه ایستاده بود

      و اصالت می رفت .

 

 

 

 

سه کلیک

 

کلیک اول     وبلاگ محشر کوچولوی چهار ساله

 

کلیک دوم     فوتبالانه   

 

کلیک سوم  اندر فواید حجاب